مادر هاچ در حالی که اشک میریخت به خبرنگار ما گفت :
دخترم از طریق اینترنت با خرس گنده ای به نام خرس مهربون آشنا شده بود ، اما از آنجا که با مخالفت من و شوهرم در مورد ازدواج با او مواجه شد تحت تاثیر وعده های خرس مهربون از خانه متوالی شد
مادر هاچ گفت : من مطمئن هستم خرس مهربون فقط به خاطر اینکه روزی کندو و ایضا عسل های ما را تصاحب کند میخواست داماد ما شود . مادر هاچ همچنین گفت : من میدونم الان دخترم داره صبح تا شب برای اون خرس گنده عسل درست میکنه و میریزه توی حلق اون مفت خور ! مادر هاچ در انتهای صحبت هایش همه ی خرس ها رو ((عسل زنبور خور ! ))نامید
یه جاشو اشتباه کردی. اونم اینکه هاچ پسر بود نه دختر! مگه خدای نکرده گی باشه!!! ولی داستان
ReplyDeleteگنجشککککککت خیلی جالب بود. و متاءسفانه بسی
غم انگیز